نخستین همسر آن حضرت خدیجه است. پیامبر اولین بار با او ازدواج کرد و بیش از بیست سال با او زندگی کرد و غیر از او با کسی ازدواج نکرد.
تنها همسر باکره پیامبر اسلام، عایشه بوده است.
به نوشته همه مورخان وسیره نویسان عایشه در سال دوم هجری و بعد از جنگ بدر به خانه پیامبر راه پیدا کرد ومراسم عروسی برگزار شد ونیز نوشته اند : عقد عایشه در ماه شوال دهم بعثت ، سه سال قبل از هجرت و عروسی او نیز در ماه شوال در سال دوم هجری رخ داد یعنی بین عقد عایشه با عروسی اش پنج سال فاصله بود، بنابراین اگر عقد عایشه در نه سالگی جاری شد ،عروسی اش در چهارده سالگی صورت گرفته است واگرعقدش در چهارده سالگی صورت گرفته باشدعروسی اش درنوزده سالگی رخ داده است.
بنا بر این ، عایشه نیز هنگام ازدواج با پیامبر اسلام آن چنان هم که برخی تصور کرده اند کم سن و سال نبوده است.
نکته دیگر آن است که روایاتی که مربوط به سن عایشه است عمدتا از خود عایشه نقل شده است وشما خوب می دانید که خانم ها تمایل دارند سن خودشان را کم تر از آن چه که هست نشان دهند ، شاید کم نشان دادن سن عایشه ریشه در همین نکته داشته باشد.
اما برای آگاهی بیشتر شما در زمینه فلسفه ازدواج های متعدد ، مطالب تفصیلی و مهمی در ذیل بیان کردیم که آگاهی شما از آن بسیار مفید است.
نمونه :
زینب دختر جهش که عمه زادهی رسول خدا بود بنا به خواستگاری پیامبر«صلی الله علیه وآله» به همسری زید بن حارثه که غلام آزاد شده و پسر خواندهی حضرت محمد«صلی الله علیه وآله» بود درآمد زینب نخست به علت برتری قبیلهای و طایفهای میل نشان نداد ولی پس از آنکه آیهای آمد به مضمون این که هیچ زن و مرد مسلمان در برابر حکم خدا و رسولش نمیتوانند سرپیچی کنند در برابر دستور پیغمبر«صلی الله علیه وآله» تسلیم گشت و زن زیدبن حارثه گردید مثل این که بیمیلی و عدم رغبت زینب با این ازدواج به عذر این که از خانواده شریفی است کانون خانوادگی زید را همچنان سردر و بیرونق کرده بود تا بالاخره زید پیش پیغمبر«صلی الله علیه وآله»آمد و آن حضرت را از تصمیم خود آگاه ساخت پیامبر«صلی الله علیه وآله» در پاسخ زید چنین فرمود برو از زن خود نیک نگهداری کن و از خدا دربارهی طلاق او بترس(... «امسک علیک زوجک واتق الله ...» ولی زید هر نحو بود زینب را طلاق داد و گویا این پیش آمد به خاطر این بود که زمینهی تشریع حکمی فراهم گردد و آن این که با زن پسر خواندهی خود قرار داده بود اگر چه پسر واقعی او نبود ولی پیامبر«صلی الله علیه وآله» از لحاظ این که این عمل در خارج به نظر مردم نادان انعکاس بدی دارد و با آن عمل مورد اشکال تراشی مردم قرار میگیرد و زبان طعن به حضرتش میگشایند جراءت اقدام را نداشت تا این که خداوند در آیه شریفه به طور صریح مطلب را برملاء ساخت قرآن داستان را چنین بازگو میکند هنگامی که تو زید که مورد احسان و لطف و انعام خدا و تو قرار گرفته بود گفتی که برو از زن خویش نگهداری کن و دربارهی تصمیم طلاق او از خدا بترس ولی در دل تو این معنی بود و از ارادهی خدا آگاه بودی که بالاخره زید زینب را طلاق میدهد و خداوند در این زمینه حکمی را پیاده میفرماید(و آن جایز بودن ازدواج با همسر سابق پسر خوانده میباشد) ولی تو از ترس مردم و بیم و اشکال تراشی و عیب جویی آنان اظهار مطلب را نمیکردی ولی وقتی که زید همسر خود را طلاق داد و بهرهای که میبایست از او بگیرد گرفت به همسری تو در آوردیم تا مسلمانان درباره زنهای پسر خواندههایشان به زحمت و مشقت نیفتند و با طیب خاطر و بدون احساس قبح بتوانند با آنها ازدواج کنند و این امری است که خداوند دستور داده و آن را مصلحت میداند.
با این توضیح روشن شد که داستانی که برخی از مفسران در شأن نزول آیه آوردهاند که پیامبر«صلی الله علیه وآله» وارد خانهی زید شد و چشمش به زینب افتاد و محبت او در دل پیامبر جای گرفت هیچ صحت ندارد و با عصمت آن حضرت و تقوای سرشار آن گرامی ناسازگار است و این کار را اگر یک انسان عادی که معروف به تقوی است انجام دهد از چشمها ساقط میشود چه رسد به پیامبر که رهبر امت است داستان مذکور از چند جهت دارای نقاط ضعف است:
1. پیامبر چگونه بدون اطلاع وارد منزل زینب شود تا چشمش به وی در آن حال بیفتد با این که تعلیم داخل نشدن در خانهی غیر را جز با اذن و اعلام، خودش آورده است.
2. بر فرض نگاه پیامبر به زینب افتاده نباید از آن نگاه فریفته حسن و جمال وی شود زیرا قدرت ایمان پیامبر و نیروی عصمت ولی بر این گونه مسایل که مقتضای احساسات بشری است غالب و چیره است.
3. بر فرض با یک نگاه محبت وی در دلش جایگزین شد و از جمال زینب وی را خوش آمد نباید آن را در برابر زینب که دارای شوهر است با گفتن سبحان الله خالق نور ابراز نماید.
4. ظاهر آیهی شریفه این است که پیامبر«صلی الله علیه وآله» را عتاب میکند که چرا به زید در موردی که پیشنهاد طلاق میکند میگویی: زوجهی خویش را همچنان نگاهدار و این با آن داستان به کیفیت مذکور هیچ وجه سازش ندارد بر این اساس یاد آور میشویم که داستان مذکور به هیچ وجه واقعیت ندارد و مقام پیامبر والاتر و ارجمندتر از این است که آن کار از آن گرامی سر بزند.
بیان دو نکته ضروری است.
اوّل: نگاهی کوتاه به فرهنگ ازدواج در جزیره العرب در زمان پیامبر(ص):
1ـ عرب های جاهلی نسبت به دختر،بلکه جنس زن بی علاقه بودند، چون در محیطی که دائم مردم با هم به جنگ و خونریزی مشغول بودند و هر کس هر قدر که می توانست، به دیگران ظلم روا می داشت، خوف داشتند که در جنگ،دختران اسیر شوند و باعث ننگ آن طایفه گردند، نیز به جهت وضع بد اقتصادی و این که دختران به فحشا رو آورند و ... به دختر علاقه ای نداشتند، بلکه دختر داری را ضد ارزش می شمردند و به زنده به گور کردن دختران رو آوردند.
2ـ چون جنگ و خونریزی در آن محیط امری متداول بود، و عرب جاهلی با اندک بهانه ای یکدیگر را می کشتند، حاصل به هم خوردن تعادل جمعیتی بود و نسبت زنان به مردان افزایش چشمگیری پیدا میکرد (چون مردان به جنگ اقدام می کردند، نه زنان و کشتهها از مردان بود) که گزینه "چند زن داشتن" را برای رهایی از مشکل عدم تعادل جمعیتی پذیرفتند. این مشکل در اکثر نقاط از جمله در ایران هم وجود داشت، لیکن در عربستان بیشتر بود.
3ـ در آن وضع ناگوار اقتصادی، زن گرفتن از یک خانواده و قبیله نوعی کمک به آنان محسوب می شد، به همین جهت مشرکان قریش به دامادهای پیامبر(ص) فشار وارد می کردند که دختران پیامبر(ص) را طلاق دهند تا بر مشکلات پیامبر افزوده شود.
4ـ در محیطی که نا امنی و جنگ و خونریزی آسایش را از همگان ربوده بود، ازدواج از مهم ترین عامل بازدارنده از جنگ به شمار می آمد.
5ـ در آن وضع زن بیوه اگر شوهر نمی کرد، خوشایند نبود، بلکه زشت شمرده میشد. به مجرد آن که شوهر می مرد، یا از وی طلاق می گرفت و عدّه وفات یا طلاق سپری می شد، شوهری دیگر گزینش می شد، مانند "اسماء بنت عمیس" که اوّل همسر جعفر بن ابی طالب شد، بعد از شهادتش به عقد ابوبکر در آمد و بعد از درگذشت ابوبکر همسر امام علی(ع) شد. این شیوه در آن فرهنگ متداول بود.
نکته دوم: نگاهی گذرا به ازدواج پیامبر(ص).
1ـ پیامبر(ص) در 25 سالگی با حضرت خدیجه که چهل سالش بود و قبلاً یک یا دوبار شوهر کرده بود و با مرگ شوهر بیوه شده بود، ازدواج نمود، و به مدت بیست و پنج یا بیست و هشت سال با وی زندگی کرد و همسر دیگری نگرفت.
2ـ همه همسران پیامبر(جز عایشه) بیوه بودند. آنان پیش از آن که به همسری پیامبر(ص) در آیند، یک یا دوبار شوهر نموده بودند و بعد از درگذشت و یا شهادت شوهر و انقضای عدّه به عقد پیامبر(ص) در آمدند.
3ـ عمدهازدواج های پیامبر(ص) در شرایط سخت و دشوار جنگی صورت گرفته بود، مانند شکست مسلمانان در جنگ اُحد که وضع مسلمانان بسیار ناراحت کننده بود.
4ـ پیامبر(ص) از قبایل مهم عرب مانند تیم، عدی، بنی امیه، نیز یهودیان مدینه همسر انتخاب کرد، ولی از قبایل انصار زن نگرفت.
دقت در این امور به ما می فهماند که ازدواج های پیامبر نه در پی ارضای خواهشهای نفسانی، بلکه در جهت اهداف عالی بود که ذیلاً بیان میشود.
بی شک پیامبر در ازدواج های متعدد دنبال خوشگذرانی ها نبود، چون:
اوّلاً: اگر چنین بود، می بایست در سنین جوانی به این امر مبادرت می کرد، نه در سنین پیری و آن هم در شرایط سخت و دشوار.
ثانیاً: خوشگذرانی انگیزه آن حضرت بود، می بایست جهت گیری هایش در گزینش همسر، این ادعا را اثبات کند. حضرت دنبال زنان زیبا و جذّاب از جهت امور جنسی و جوانی نبود، حتی به خواستگاری برخی از زنان مانند "ام سلمه" رفت و او تعجب نمود دراین سن و سال که کسی حاضر نمی شود با او ازدواج کند، چرا پیامبر دنبال زنان جوان نمی رود و به خواستگاری او کسی را فرستاده است.
ثالثاً: آنانی که با انگیزه کامیابی جنسی به ازدواج های متعدد رو می آورند،ماهیت زندگی آنان به گونه ای دیگر است. آنان به زرق و برق ظاهری زندگی، لباس و زینت زنان و رفاه و خوشگذرانی رو می آورند؛ درحالی که سیره و زندگی پیامبر اسلام(ص) خلاف این را نشان میدهد. پیامبر(ص) در برابر خواست همسران خویش در مورد زرق و برق زندگی، آنان را مخیّر کرد که یا همین ساده زیستی را برگزینند و به عنوان همسر پیامبر باقی بمانند و یا از حضرت طلاق بگیرند و بروند دنبال زرق و برق زندگی.
علامه طباطبایی در این باره می نویسد: داستان تعدّد زوجات پیامبر(ص) را نمی توان بر زن دوستی و شیفتگی آن حضرت نسبت به جنس زن حمل نمود، چه آن که برنامه ازدواج آن حضرت در آغاز زندگی که تنها به خدیجه اکتفا نمود و هم چنین در پایان زندگی که اصولاً ازدواج بر او حرام شد، منافات با بهتان زندوستی آن حضرت دارد. (1)
رابعاً: دو تن از زنان پیامبر(ص) کنیز بودند. اگر هدف پیامبر از ازدواج لذت بردن از آنان بود،این دو چون که کنیز بودند، بدون ازدواج، پیامبر(ص) می توانست از آنان بهره مند شود. با این تحلیل ازدواج بی فایده بود.
اهداف و حکمت های ازدواج پیامبر(ص):مهم ترین آن بدین شرح است:
1ـ هدف سیاسی ـ تبلیغی:
یکی از اهداف ازدواج های پیامبر(ص) هدف سیاسی - تبلیغی بود؛ یعنی با ازدواج موقعیتش در بین قبایل مستحکم گردد و بر نفوذ سیاسی واجتماعیش افزوده شود و از این راه برای رشد و گسترش اسلام استفاده نماید.
حضرت به خاطر دست یابی بر موقعیت های بهتر اجتماعی وسیاسی، در تبلیغ دین خدا و استحکام آن و پیوند با قبایل بزرگ عرب و جلوگیری از کارشکنیهای آنان وحفظ سیاست داخلی وایجاد زمینه مساعد برای مسلمان شدن قبایل عرب، به برخی ازدواج ها رو آورد.
در راستای این اهداف پیامبر(ص) با عایشه دختر ابوبکر از قبیله بزرگِ "تیم"، با حفصه دختر عمر از قبیله بزرگ "عدی"، با امحبیبه دختر ابوسفیان از قبیله نامدار بنیامیه، ام سلمه از بنی مخزوم، سوده از بنی اسد، میمونه از بنی هلال و صفیه از بنیاسرائیل پیوند زناشویی برقرار نمود. ازدواج مهم ترین پیوند و میثاق اجتماعی است، به ویژه در آن فرهنگ تأثیر بسیاری از خود به جا می گذارد.
در آن محیطی که جنگ و خونریزی و غارتگری رواج داشت، بلکه به تعبیر "ابنخلدون" جنگ و خونریزی و غارتگری جزو خصلت ثانوی آنان شده بود،(2) بهترین عامل بازدارنده از جنگ ها و عامل وحدت و اُلفت، پیوند زناشویی بود. به همین جهت پیامبر(ص) با قبایل بزرگ قریش، به ویژه با قبایلی که بیش از دیگران با پیامبر(ص) دشمن بودند، مانند بنی امیه و بنی اسرائیل،ازدواج نمود. امّا با قبایل انصار که از سوی آنان هیچ خطری احساس نمی شد و آنان نسبت به پیامبر(ص) دشمنی نداشتند، ازدواج نکرد.
"گیورگیو" نویسنده مسیحی می نویسد: محمد(ص) ام حبیبه را به ازدواج خود در آورد تا بدین ترتیب داماد ابوسفیان شود و از دشمنی قریش نسبت به خود بکاهد. در نتیجه پیامبر با خاندان بنی امیه و هند زن ابوسفیان وسایر دشمنان خونین خود خویشاوند شد و امحبیبه عامل بسیار مؤثری برای تبلیغ اسلام در خانواده های مکه شد.(3)
2ـ هدف تربیتی:
پیامبر(ص) حمایت از محرومان و واماندگان را جزء آیین نجات بخش خویش قرار داد. قرآن مردم را به حمایت از واماندگان ومحرومان و ایتام فرا می خواند. پیامبر(ص) در مناسبت های مختلف مردم را به این کارخداپسندانه تشویق نمود، و در عمل برای مردان بیچاره و وامانده در کنار مسجد "صفه" را بنا نهاد و حدود هشتاد نفر از آنان را در آن جا سکنی داد.
این حمایت عملی و صفه نشینی مربوط به مردان بود، اما درباره زنان با توجه به موقعیت آنان، این گونه راه حل برای رهایی آنان از مشکلات پسندیده نبود، بلکه رسول خدا(ص) برای زنان راه حل دیگری را در نظر گرفت. حضرت از فرهنگ مردم و راه حل چند همسر داری که بازتاب شرایط اجتماعی بود، بهره جست و مردان مسلمان را تشویق نمود که زنان بی سرپرست و یتیم دار را به تناسب حالشان، با پیوند زناشویی به خانه های خویش راه بدهند، تا آنان و یتیمانشان از رنج بی سرپرستی و تنهایی و فقر مالی و عقده های روانی رهایی یابند؛ و خود نیز در عمل به این کار تن داد تا مسلمانان در عمل تشویق شوند و در مسیر رفع محرومیت واماندگان قدم بردارند.
پیامبر(ص) با زنان بیوه ازدواج نمود و آنان را به همراه فرزندان یتیمشان به خانة خویش راه داد،تا هم خودش به قدر توان در زدودن مشکلات گام برداشته باشد و هم الگوی خوبی برای مردم در این امر باشد.
3ـ هدف رهایی کنیزان:
اسلام با برنامه ریزی دقیق و مرحله به مرحله در جهت آزادی اسیران گام برداشت. رسول خدا(ص) از شیوه های خوب و متعدد برای آزادی اسیران بهره جست که ازدواج از جمله آنها است. جویریه و صفیه کنیز بودند. پیامبر(ص) این دو را آزاد کرد و سپس با آن دو ازدواج نمود، تا بدین وسیله به مسلمانان بیاموزد که میشود با کنیز ازدواج نمود. اوّل او را آزاد نمود و سپس شریک زندگی قرار داد. در ازدواج پیامبر با جویریه بسیاری از کنیزان آزاد شدند. توضیح این که: جویریه در غزوه بنی مصطلق اسیر شده بود و در سهم غنیمتی رسول خدا(ص) قرار گرفت. حضرت وی را آزاد کرد و سپس با وی ازدواج نمود. کار حضرت برای یارانش الگوی خوبی شد و تمامی اسیران غزوه بنی مصطلق که حدود دویست تن بودند،آزاد شدند.
"گیورگیو" دانشمند مسیحی می نویسد: محمد با جویریه ازدواج کرد. یارانش این عمل را نپسندیدند و آن را با تعجب می نگریستند. فردای آن روز کم کم اسیران خود را آزاد کردند، چون که نمی توانستند بپذیرند که بستگان همسر پیامبر(ص) برده آنان باشند.(4)
4ـ نجات زن و جلوگیری از غلتیدن وی در دامن بستگان مشرک و کافر:
برخی از زنانی که مسلمان شده بودند و به جهت مرگ، شهادت و یا ارتداد شوهر، بی سرپرست می شدند و زندگی بر آنان بسیار مشکل بود و در وضع بسیار آشفته ای به سر می بردند، همانند ام حبیبه، دختر ابوسفیان که همراه شوهرش به حبشه هجرت کرد و در آن جا بی سرپرست شد. نه می توانست در آن جا بماند و نه به مکه نزد پدرش برگردد.
پیامبر(ص) وقتی که از مشکل وی با خبر شد، پیکی برای نجاشی پادشاه حبشه فرستاد و از او خواست تا ام حبیبه را به عقد پیامبر در آورد. این ازدواج باعث شد که وی از بی سرپرستی نجات پیدا کند و به دامن بستگان مشرک خویش نغلتد.
5ـ طرد سنت غلط و جاهلی:
در اسلام "پسرخوانده" حکم پسر واقعی را ندارد و زن پسر خوانده بر مرد مَحْرَم نیست. در حالی که در جاهلیت احکام پسر واقعی را بر پسر خوانده سرایت می دادند، از آن جمله زن پسر خوانده بر پدر خوانده محرم بود. اسلام این حکم را باطل نمود.(5) پیامبر(ص) به دستور خدا با "زینب بنت حجش" که همسر مطلقه زیدبن حارثه، پسرخوانده پیامبر بود، ازدواج نمود، تا حکم جاهلی را در عمل باطل کند و مردم پذیرای نقض حکم جاهلی باشند.(6)
اگر این ازدواج صورت نمی گرفت، ممکن بود زیدبن حارثه، یا پسرش اسامه بن زید، بعد از رحلت پیامبر به عنوان پسر و وارث پیامبر مطرح می شد و مسیر امامت و وراثت خاندان پیامبر(ص) دگرگون می شد.
افزون بر این امور ازدواج های پیامبر از اهداف و حکمت های دیگری برخوردار بود که به جهت رعایت اختصار از ذکر آنها خودداری میشود.
در پایان به بیان نکته ای دیگر می پردازیم: در اسلام چند همسر گزینی برای مردان محدود است. مرد نمی تواند بیش از چهار همسر دائمی در یک زمان داشته باشد.
قرآن میگوید: با رعایت عدالت میتواند چهار همسر داشته باشد.(8) تا قبل از نزول این حکم مردان بیش از چهار همسر دائمی داشتند.
همه زنان پیامبر(ص) قبل از نزول این حکم به عقد پیامبر(ص) در آمده بودند. خداوند به پیامبرش دستور داد که از این پس حق نداری با کسی ازدواج نمایی، و حتی اگر همه زنانت را طلاق بدهی، به جای آنان نمی توانی با زنان دیگری ازدواج نمایی.(9)
این حکم از احکام اختصاصی پیامبر(ص) است، همان گونه که وجوب خواندن نماز شب و ... از مختصات پیامبر بود.
1 .سید محمد حسین طباطبایی، فرازهایی از اسلام، ص 174.
2 .مقدمه ابن خلدون(ترجمه)، ج 1، ص 286.
3 .محمد پیامبری که از نو باید شناخت، ص 207.
4 .همان، ص 181.
5 .احزاب (33) آیه 4.
6 .همان، آیه 37..
7.همسران پیامبر، عقیقی بخشایش، ص 78، چاپ قبل از انقلاب
8 .نساء (4) آیه 3.
9 .احزاب (33) آیه52.