عصمت ؟؟؟!!!
به نام خدا
عصمت اسم مصدر از "عصم" است و عصم به معنای منع کردن و بازداشتن است.
این منع گاهی به نحو سلب اختیار است و گاهی به نحو فراهم کردن وسائل و مقدماتی است که فرد بتواند به اختیار خود از کار خودداری کند.(1)
ابن زجاج از لغت شناسان معروف عرب، اصل عصمت را ریسمان معنی کرده که سپس توسعه معنایی پیدا کرده است و در معنای توسعه یافته به هر وسیلهای که باعث حفظ چیزی شود، عصمت گفته میشود.(2)
شیخ مفید از بزرگان علماء متقدم شیعه نیز عصمت را به معنای ریسمان گرفته است و فرموده عصمت مانند این است که به فردی که در حال غرق شدن است، ریسمانی داده شود تا به وسیله آن خود را نجات دهد.(3)
بنابراین در معنای لغوی عصمت دو امر ملحوظ است:
اول) کمک از جانب غیر که برای دیگری محافظی و ریسمانی قرار دهد.
دوم) استفاده از ریسمان به اختیار خود. این معنا را روایات ما نیز تایید میکنند. چنانکه از امیر المؤمنین صلی الله علیه و آله و سلم وارده شده که فرمود "ان التقوی عصمه لک فی حیاتک" "تقوی نگهدارنده (ریسمان) تو در زندگانیت است"(4)
اما معنای اصطلاحی عصمت نیرویی است که انسان را از وقوع در خطا و از ارتکاب گناه باز میدارد، این نیرو درونی است نه بیرونی و باعث میشود که انسان خطا و اشتباه و گناه نکند. به عبارت دیگر عصمت ملکهای است نفسانی که انسان را از اینکه در خطاء واقع شود و مرتکب گناه گردد، باز میدارد.(5)بنابراین عصمت مستند به اختیار آدمی است اما توفیق الهی هم میخواهد. یعنی معصوم به عصمت الهی (ریسمان الهی) معصوم است و اختیار او علت تامه ملکه عصمت نیست.(6)
در تعریف فوق به چند مطلب اشاره شده است:
اول: عصمت "ملکه" است. ملکه در مقابل حال قرار دارد و عبارت است از صفت راسخ نفسانی زوالناپذیر که در آن تغییری نیست. اما "حال" صفتی نفسانی است که ثابت و همیشگی نباشد. بنابراین عصمت صفتی است که در نفس رسوخ کرده و انسان را از گناهان باز میدارد، هر چند قدرت بر انجام گناه را از او سلب نمیکند.(7)
دوم: عصمت، انسان را از خطاء و گناه باز میدارد. اما منظور از خطاء و اشتباه این است که انسان معصوم در گرفتن وحی و تبلیغ رسالت و تصمیمات خود و امثال آنها اشتباه نمیکند. به عبارت دیگر در دریافت حقیقت و تطبیق آن و بیان آن مصون از اشتباه است.
اما منظور از عدم ارتکاب گناه هم این است که چون گناه عبارت از هتک حرمت بندگی و مخالفت با دستورات حضرت حق است و در هر حال یا به زبان و یا در عمل با مقام بندگی منافات دارد، انسان معصوم در درون خود حالتی ثابت دارد که او رااز افتادن در دره مخالفت باز میدارد و به او اجازه گناه و اشتباه نمیدهد.(8)
سوم: این نیروی درونی و ملکه نفسانی در کسانی است که قابلیت و شأنیت آن را داشته باشند. مثلاً درباره ماشین حساب و رایانه نمیشود گفت که دارای ملکهای است که به واسطه آن اشتباه نمیکنند یا حیوانات از گناه مصون هستند. یا حتی ملائکه از خطاء و اشتباه و گناه معصوم هستند. زیرا آنها شانیت گناه و قابلیت اشتباه ندارند و از ابتدای آفرینش به گونهای خلق شدهاند که خطاء و گناه درباره آنها معنی ندارد.بنابراین اختیار و فیض الهی دو رکن عصمت میباشند.
پیامبر اکرم و ائمه اطهار(ع) معصوم هستند، اما این عصمت ذاتی نیست. بنابر این، اسلام برای هیچ کس عصمت ذاتی قائل نیست زیرا همه ممکن الوجودند و در وجود و سعه رفتار و کردار خود محتاج به حضرت حق هستند.
چنان قبلاً گفته شد: عصمت دو شرط اساسی دارد: فیض الهی و اختیار. که بدون این دو شرط عصمت حاصل نمی شود. پس حضرات معصومین(ع) با توفیق الهی و اختیار خود معصوم هستند و حتی فکر گناه و خطا نیز در محدوده جان آنها راه ندارد اما این عصمت بدون توفیق و فیض الهی ممکن نیست زیرا همه چیز بسته به فرمان حضرت حق - جل و علا - است.
برای آگاهی بیشتر ر.ک:
- وحی و نبوت، شهید مطهری
- مقدمه ای بر جهان بینی توحیدی، ج 2، شهید مطهری
- تفسیر موضوعی قرآن کریم (پیام قرآن) ، ج7، آیت الله مکارم شیرازی و دیگران
پینوشتها:
1) معجم مقاییس اللغة، ج 4، ص 331
2) لسان العرب، ج 12، ص 405
3) اوائل المقالات شیخ مفید، تصحیحدکتر مهدی محقق، انتشارات دانشگاه تهران ص: 66
4. غررر الحکم و در رالکم عبدالواحد آمدی با شرح فارسی تصحیح میر جلال الدین محدث ارموی. انتشارات دانشگاه تهران، ج 2، ص 509 همچنین ر. ج. حدیث شماره 3390، ج 2، ص 206.
5. تفسیر المیزان، ج 2، ص134 و 138 ذیل آیه 213 سوره بقره.
6. همان، ج 2، ص 445 ذیل آیه 286 بقره و ج 5 ، ص 162- 164 ذیل آیه 33 سوره یوسف.
7. پژوهشی در عصمت معصومان حسن یوسفیان و احمد حسین شریفی. ناشر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول زمستان 77، ص 29.
8. تفسیر المیزان، ج 2، ص 136.